تولد سوروس اسنیپ
لی لی: اوضاع خونتون چطوره؟
سوروس: خوبه
- دیگه با هم دعوا نمی کنند؟
- چرا دعوا که می کنند… ولی دیگه زیاد طول نمی کشه، من که از اینجا می رم
- بابات از جادو خوشش نمیاد؟
- اون از هیچی زیاد خوشش نمیاد
دامبلدور: پسرش زندست، چشماش به مادرش رفته، دقیقا مثل چشمهای اونه. مطمئنم که رنگ چشمهای لی لی پاتر رو یادت هست، نه؟
سوروس: نگو، اون دیگه رفته… مرده…
- این پشیمونیه سوروس؟
- ای کاش… ای کاش من مرده بودم.
دامبلدور به سردی گفت:
- مگه فایده ای برای کسی داشت؟ اگه عاشق لی لی اونز بودی، اگه واقعا عاشقش بودی، پس کاملا معلومه که چه راهی رو باید در پیش بگیری.
گویی اسنیپ از ورای غباری از درد و رنج او را می نگریست و انگار مدتی طول کشید تا صدای دامبلدور به گوشش رسید.
- من… منظورت چیه؟
- خودت می دونی اون چطوری و برای چی کشته شد. کاری کن که مطمئن بشی مرگش بیهوده نبوده. در محافظت از پسر لی لی به من کمک کن.
- اون احتیاجی به محافظت نداره، لرد سیاه رفته…
- لرد سیاه بر می گرده و وقتی برگرده هری پاتر در معرض خطر بزرگی قرار می گیره.
هری پاتر و یادگاران مرگ، جلد 2، خاطرات شاهزاده
- آلبوس سوروس پاتر، ما اسم دو تا از مدیران هاگواتز رو روی تو گذاشتیم که یکیشون هم اسلیترینی بود و شاید شجاع ترین مردی بود که تا الان شناختم
هری پاتر خطاب به پسر کوچکش در ایستگاه کینگزکراس. هری پاتر و یادگاران مرگ، جلد 2، فصل نوزده سال بعد
پروفسور سوروس اسنیپ: تولد 9 ژانویه 1960 (19 دی 1339) وفات 2 می 1998 (12 اردیبهشت 1377)
او جادوگری دورگه بود که مادرش ایلین پرنس ساحره و پدرش توبیاس اسنیپ مشنگ بود و او در طول عمر 38 ساله خود توانست، در یازده سالگی بین سال های 1971 تا 1978 (1350 تا 1357) در مدسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز در گروه اسلیترین تحصیلات خود را به پایان رساند و در سال های 1981 تا 1996 (1360 تا 1375) در هاگوارتز به مدت 15 سال استاد درس معجون ها باشد پس از آن در سال 1996 تا 1997 (1375 تا 1376) به مدت یک سال در همان مدرسه توانست به آرزوی دیرینه خود یعنی تعلیم دفاع در برابر جادوی سیاه برسد. پس از آن در آخرین سال زندگی خود پس از مرگ دامبلدور به مقام مدیریت هاگوارتز رسید. او یکی از اعضای محفل ققنوس بود که توانست نقش بسیار بسیار مهمی را برای شکست لرد ولدمورت در جنگ جادوگران ایفا کند.
او در دوران زندگیش با خانواده خود در دنیای ماگلی در محله اسپینر ِاند و در همسایگی خانواده اونز زندگی می کرد و در همان جا بزرگ شد. زمانی که 9 ساله بود با لی لی و پتونیا اونز ملاقات کرد و تقریبا همان جا عاشق لی لی شد. و در همان سال ها دوستی نزدیکی بین آنها ایجاد شد. در سال 1971 در شروع اولین ترم تحصیلی خود در هاگوارتز او در گروه اسلیترین گروه بندی شد. او در همان روز شروع ترم با جیمز پاتر و سیریوس بلک دشمنی اش آغاز شد و مکررا قربانی قلدری آنها می شد. او در سنین جوانی یکی از طرفداران پر و پا قرص جادوی سیاه شد و یکی از کسانی بود که در گروه اسلیترین پیرو طرفداری از اصیل زادگان بودند. با وجود اینکه شجره نامه خود خدشه دار شده بود و دورگه بود و حتی با وجود اینکه شدیدا عاشق لی لی ای بود که یک مشنگ زاده کامل بود. برای همین بود که او بخاطر دوستی نزدیکش با لی لی همیشه زیر بار فشار سنگینی از دوستانش بود. پس از پایان تحصیلش در هاگوارتز او هم مانند اکثر اسلیترینی های آن زمان به عضویت در گروه مرگ خواران در آمد.
مدتی قبل از قتل لی لی اونز توسط لرد ولدمورت، اسنیپ جبهه خود را تغییر داد و به عضویت محفل ققنوس در آمد. و نقش عامل نفوذی محفل را در جنگ دوم جادوگران برای آنها ایفا می کرد. او با دشواری زیاد خود را مورد اعتماد ولدمورت کرد و رنج بسیاری را متحمل شد تا این حقیقت را از او مخفی کند که یک جاسوس است. به خاطر رنج درام و عاشقانه قتل لی لی توسط ولدمورت او از ولدمورت و پیروانش متنفر شد و در سایه ولدمورت برای محفل ققنوس خدمت می کرد.
- سکتوم ســ
اسنیپ با یک چرخش چوبدستیش بازهم طلسم او را منحرف کرد
- له وی ــ
صدای شترق بلندی به گوش رسید و هری به عقب پرتاب شد و دوباره محکم به زمین خورد و این بار چوبدستیش از دستش رها شد. صدای پای اسنیپ را می شنید که به او نزدیک می شد. اکنون او هم مانند دامبلدور بدون چوبدستی و بی دفاع بر روی زمین افتاده بود. اسنیپ به او نگاه کرد، چهرۀ رنگ پریده اسنیپ روشن از کلبه فروزان هاگرید لبریز از نفرت بود درست مانند زمانی که می خواست دامبلدور را نفرین کند.
- به چه جراتی از وردهای خودم بر علیه ام استفاده می کنی پاتر؟ این من بودم که آنها را اختراع کردم ـ من، شاهزادۀ دورگه! و تو اختراع های من رو بر علیه خودم به کار می گیری؟ همون کاری رو می کنی که پدر کثافتت می کرد؟ نه گمون نمی کنم… نه!
هری پاتر و شاهزاده دورگه، جلد 2، فصل فرار شاهزاده
دوستی بین دامبلدور و اسنیپ قوی اما کاملا غیر معمولی بود. تا حدی که اسنیپ به دستور دامبلدور قبول که خود دامبلدور را به قتل برساند و پس از مرگش تا سر حد جانش از دانش آموزان هاگوارتز محافظت کند. او در جنگ دوم جادوگران به دلیل اینکه لرد ولدمورت گمان می کرد که صاحب اصلی ابر چوبدستی اوست توسط ولدمورت و مارش ناگینی به قتل رسید. پس از مرگ اسنیپ که همه گمان می کردند به علت قتل دامبلدور او خیانت کاری بزرگ است فقط هری پاتر بود که تمام حقیقت را می دانست و به اصرار او بود که پرتره او به عنوان یکی از شجاع ترین مدیران هاگوارتز در دفتر مدیریت این مدرسه مانده و همیشه از او تجلیل به عمل آید. متاسفانه اطلاعات زیادی خارج از آنچه که در کتاب های هری پاتر موجود است از سوروس اسنیپ وجود ندارد و هنوز خالق این شخصیت ها اطلاعاتی غیر از گفته هایش در کتاب ها را برای این شخصیت فاش نکرده است.
سوروس اسنیپ کسی بود که در تمام داستان هیچ کس به خاطر پاکی و عشقش او را مورد ستایش قرار نداد . همیشه زیر سایه راز بزرگی که از 9 سالگی در سینه و در اعماق قلبش بود زندگی کرد. او در تمام زندگی خود پاک زندگی کرد و وفاداری او مثال زدنی است. هیچ وقت به کسی خیانت نکرد نه به لی لی عشقش، نه به دامبلدور نزدیکترین دوستش و نه حتی به پسری که عمدا او را می آزرد تا نوع نگاه و چشمانش او را یاد عشقی بینداز که تمام عمر حسرت داشتنش را کشید. بله حماسه لحظه ای رخ داد که این مرد، این بزرگ مرد قهرمان تمام داستانی شد که من، شما و میلیون ها خواننده را سال ها با خود کشاند تا در نهایت یاد بگیریم وفاداری و مبارزه از هر نوع که باشد برای همیشه و همیشه ماندگار خواهد ماند. یاد بگیریم اگر حقیقت را از تمام دنیا هم مخفی کنیم روزی خواهد رسید که همگان آن را خواهد فهمید.
تولدت مبارک حماسه سازی که مانند همه شخصیت های قصه ما درس های آموزنده و ماندگاری را به نسلی دادی که نیاز به آموختن از شما داشت و شد نسل شما. تولدت مبارک
منبع:سایت دمنتور